مهدی درستی: همه انسانها در طول عمرمشان، خاطراتی از رویاهای بسیاری که درباره سفر به نقاط مختلف و عجیب دنیا داشتهاند در ذهن به یادگار دارند، رویاهایی که بعضی رنگ واقعیت به خود گرفته و برخی نیز تنها در حد خواب و خیال باقی ماندند.
تاریخ را که مرور کنیم، برگهایی از زندگی انسان که روایت او و سفرهایش است بسیار است، از گذشته تا به امروز انسان همواره در پی سفر بوده است، سفرهایی که هر کدام به قصد و نیت خاصی آغاز میشد، از سفر برای سیاحت گرفته تا سفر برای رسیدن به معبود و معشوقی که مسافر دلباختهاش بوده است تا سفرهایی که تنها برای یافتن گنج یا مکانی خارق العاده آغاز شده است و در پایان هم جز ناامیدی بهره دیگری برای مسافر نداشته است.
داستانها و قصههای مختلفی هم در تمام این سالها در این باره به نگارش درآمده است که بعضی برگرفته از واقعیتها بودند و برخی زاییده خیال نگارنده. قصههایی که هر کدام منبع الهامی برای فیلمها و تئاترهای مختلف بودند.
فرناندو آرابال یکی از بازماندگان نسل تئاتر آوانگارد از همین دست نویسندگان است که نمایشنامهای با عنوان «فاندو و لیز» را که به روایت فراز و فرود سفر پنج انسان به شهر خیالی تار است به نگارش درآورده، شهری که هرچه به سمت آن میروی گویی تنها خود را خسته کردهای و به مقصود نمیرسی.
تجربهای شرقی از «فاندو و لیز»
هوشمند هنرکار کارگردان و بازیگر تئاتر، در تازهترین تجربه کارگردانیاش به سراغ نمایشنامه «فاندو و لیز» آرابال رفته است و سعی کرده روایتی شرقی و متفاوت از آن را متناسب با آنچه در دنیای بیرحم امروز میگذرد روایت کند.
پیش از آغاز نمایش و در یک عصر پاییزی سری به تمرین عوامل نمایش «فاندو و لیز» زده و گزارشی از تمرینات یک روز این گروه تهیه کردیم.
عصر یک روز زیبای پاییزی که هنوز در خیابانهای تهران آثار باران صبحگاهی برای عابران مشهود بود و خبری از هوای همیشه آلوده شهر نبود راهی پشت صحنه نمایش «فاندو و لیز» در ساختمان قدیمی اما پرخاطره اداره تئاتر شدیم. ساختمانی که همواره به محض ورود سکوت عجیبش همچون سیلی محکم به صورت آدم میخورد، سکوتی که تمام فضا را پرکرده و هر از گاهی صدای قدمهای افراد به گوش میرسید اما به یک باره با صدای فریاد بلند زن و مردی شکست، صدایی که در حین عصبانیت سراسر طعنه و کنایه به نفر دیگری بود که گویی این زوج را به ستوه آورده است.
پس از آن راه پیش گرفته و از راهرویی که روایتگر خاطرات دور و نزدیک تئاتر بود گذر کرده تا به پلاتوی تمرین نمایش رسیدیم.
اتاق چهارگوشی که عوامل در انتهای آن نشسته و نظارهگر تمرین بازیگرانی بودند که در میان اتاق ایستاده و مشغول تمرین بودند.
مردی قد بلند با کولهای بر پشت و چوبی بر دست، به همراه یک زن در در حال اعتراض به پیرمردی بودند که گویا در میانه سفر حسابی کلافهشان کرده بود. در کنار سمت دیگر نیز بازیگر دیگری منتظر نشسته تا نوبت اجرایش فرا برسد، به نظر میرسید کسالت داشته و انرژی روزهای قبل را در تمرین ندارد.
در انتهای اتاق هوشمند هنرکار که به دقت در حال تماشای تمرین بازیگرانش است، هر از گاهی با توقف تمرین نکاتی را به آنها گوشزد میکند و سپس منتظر مینشیند تا نتیجه تذکراتش را ببیند ما نیز گوشهای به تماشا مینشینیم.
در همین حین که در گیرودار بحث و جدل بازیگران بودیم، ناگهان با آوای مهناز غمخوار بازیگر و آهنگساز گروه توجه همه جلب میشود، آوایی غمانگیز که سبک و سیاقی شرقی-عربی دارد و به نظر میرسد ایدهای برای تغییر صحنه نمایش است.
پس از اجرای چند صحنه، گروه فرصتی را برای استراحت و تمرین پیدا میکنند و ما نیز این فرصت کوتاه را غنیمت شمرده به سراغ هوشمند هنرکار می رویم تا از او درباره «فاندو و لیز» و تفکری که در پشت اجرای این نمایش داشته است پرس و جو کنیم.
ایدهای که فکر اجرایش از 20 سال پیش شکل گرفت
هنرکار که مدتی پیش نمایشنامه «زندانی خیابان دوم» نیل سایمون را در فضایی کاملا متفاوت و با لحن و خصوصیتی کاملا ایرانی با نام «زندانی خیابان نواب» روی صحنه برده بود، درباره اینکه چطور شد در فعالیت تازهاش به سراغ متنی تراژیک و متفاوت از آرابال رفته است، گفت: «آدم در واقع سلیقهها و گرایشهای ثابتی ندارد، یک هنرمند نمیتواند بگوید که همیشه میخواهم کار رئال انجام دهم، من کار رئال زیاد کردهام و این سبک را دوست دارم. حتی در کارهایی که ابزورد، مدرن و متفاوت هستند نیز از ارتباطهایی استفاده کردهام که بازیگر بتواند در آن صحبت کند و حالت طبیعی خود را حفظ کند. تمام کارهای من این تنوع را داشته است و حداقل از آن هنرمندانی نبودم که تنها کار رئال، سورئال یا ابزورد داشته باشم، در کارنامهام نیز این مسئله کاملا مشهود است و شکلهای متفاوتی را تجربه کردم. آنچه باعث این اتفاق است به نظرم طبیعت آدمها و علاقه و گرایشهایی است که الزاما ثابت نیست.»
او ادامه داد: «به عنوان مثال آن کسی که صدای شجریان یا موسیقی ایرانی را دوست دارد الزاما آدمی نیست که از بتهون خوشش نیاید و شاید از طرف دیگر از صدای هایده یا پوران را هم دوست داشته باشد. تمام اینها میتواند وجود داشته باشد و تئاتر نیز به همین شکل است.»
هنرکار با اشاره به اینکه حدود 20 سال به فکر ساخت این نمایشنامه بوده است، بیان کرد: «از زمانیکه در جُنگی این نمایشنامه را خواندم و پس از آن با دوستانم درباره آن صحبت کردم تا وقتی که با شاگردان، دوستان و اساتیدم دربارهاش گپ میزدم در فکر اجرای این اثر بودم، فکر کنم بیش از 20 سال پیش. یکی دو بار هم به اجرایش نزدیک شدم، مرتبه اول با شاگردانم تمرینی را شروع کردیم و خیلی نزدیک به اجرایش بودیم، چون به نظرم دو شخصیت اصلی این پتانسیل را داشتند که دو بازیگر جوان یا حتی نوجوان هم میتوانستند آن را بازی کنند اما به هر دلیل عملی نشد، مانند خیلی از پروژههایی که آدم در ذهن دارد و علاقهمند است که آن را انجام دهد اما نمیشود.»
این کارگردان با تاکید بر اینکه این اثر به دنیایی که به آن علاقه دارد، بسیار نزدیک است، گفت: «بالاخره در این زمان فرصتی دست داد که به سراغ آن رفتم، جدای از آنکه این اثر دنیایی دارد که من بسیار به آن علاقهمندم، البته نه تمام آثار آرابال بلکه بعضی از آثارش را بسیار دوست دارم، مانند همین اثر، «دو جلاد» و «گوئرنیکا» که به فضای بکتی مانند «پایان بازی» و «در انتظار گودو» بسیار نزدیک است، فضایی که تعدادی آدم غیرعادی انگار ارتباطهای فرازمینی و عجیبی بینشان حاکم است.»
اثری که برای مخاطب پیچیده است
هنرکار که پیشتر علاقهاش را به نمایشنامههای کم پرسوناژ نشان داده بود، در این کار با تعداد بازیگران بیشتری همراه است که روابط پیچیدهای با یکدیگر دارند، او درباره ویژگی کارگردانی این اثر، توضیح داد: «در کارنامهام کارهایی که دو، سه بازیگر داشته بسیار داشتهام، البته کارهایی هم مانند «آنتیگونه» داشتم که بالای 12 بازیگر داشت و باید گفت که پنج بازیگر تعداد پرسوناژ زیادی نیست.
لزوما موافق پیچیدهتر شدن ارتباط بازیگران در این اثر، در مقایسه با نمایشهای رئال نیستم، در کارهای رئال که خیلی ساده به نظر میآیند مانند «زندانی خیابان نواب» ارتباط دو نفر خیلی پیچیده است و رسیدن بازیگر به آن مرحله از نقش نیز خیلی پیچیدگی دارد و به راحتی به دست نمیآید. در «زندانی خیابان نواب» نیز دو بازیگر بسیار تلاش کردند تا به شخصیتهای ناصر و ثریا برسند. به همان نسبت پیچیدگی که «زندانی خیابان نواب» بود، در «فاند و لیز» هم وجود دارد اما نوع آن متفاوت است و نمیتوان گفت به دلیل آنکه شاهد ارتباط در اطرافمان نیستیم پس پیچیده است، زیرا هر آدمی را که در اطراف خود میبینیم پیچیدگی خاص خود را دارد که رسیدن یک بازیگر به آن به راحتی اتفاق نمیافتد.»
این هنرمند ادامه داد: «ولی درک این آدمها، فضاها و این نمایش برای مخاطب و البته بازیگر نسبت به یک کار رئالیستی سختتر است و به همین خاطر بازیگر تئاتر باید مطالعه داشته باشد، گروه تئاتری و کارگردان هم به تبع آن باید بیشتر مطالعه کنند و در یک محدوده خودشان را نگه ندارند، باید موسیقی مختلف گوش دهند، آثار هنری متفاوت ببینند، کتابهای مختلف بخوانند تا درک کنند که تفاوت در کجاها رخ خواهد داد.»
هنرکار با اشاره به ویژگی نمایش «فاندو و لیز» افزود: «بازیگری که در این نمایش بازی میکند باید شعر را بداند تا بتواند در اجرای آن موفق باشد، باید تاریخ تحول هنر نه فقط تئاتر را، در قرن بیستم بداند که از کجا شروع شده و به اینجا رسیده است، باید تفاوتهای زبان در طول تاریخ و سیری که طی شد تا به زبان بکت، یونسکو و آرابال رسید را بداند و اگر این سیر را نداند وقتی میخواهد کلمات را بگوید نمیتواند با درک درستی آنها را اجرا کند.»
حال و هوای امروزی نمایشی کلاسیک
این کارگردان و بازیگر تئاتر همواره از علاقهاش به آدابته کردن نمایشنامه با شرایط روز جامعه گفته است، از او درباره تغییراتی که در نمایشنامه آرابال داده است، پرسیدیم که پاسخ داد: «در واقع میتوان گفت بعضی از کارها به کلی زیر و رو میشود، چون باید زمان، مکان و بسیاری از مسایل تغییر کند مانند «زندانی خیابان نواب» یا «پیوند خونی». ولی هر کاری کارگردان بخواهد روی صحنه ببرد ناچار به یک دراماتورژی هست که یا باید خودش این کار را انجام دهد یا از یک کارشناس کمک بگیرد.»
او با اشاره به تغییرات فرهنگها در طول سالیان مختلف، بیان کرد: «کاری که در دهه 50 میلادی نوشته شده، پس از هفتاد سال نمیتواند به همان سبک و سیاق اجرا شود. آدمی مثل من مطمئنا دلایل و دغدغههایی دارد که این کار را دست میگیرد، من به یک باره خوابنما نشدم که این کار را اجرا کنم. بلکه فکر کردم که فضای مدنظر آرابال در آن زمان چقدر به فضای امروز ما نزدیک و چقدر متفاوت است و الان قرار است برای ما نمایانگر چه باشد، تمامی این مسایل تغییر ایجاد می کند.»
هنرکار با اشاره به تغییراتی که ایجاد کرده است، گفت: «تفاوتهایی که ایجاد کردیم در دو مسیر بود، یکی زبان نمایش را در برمیگرفت زیرا که زبان اجرای تئاتر نسبت به 70 سال پیش متفاوت است و تغییر کرده است. تغییر دیگر نسبت به فضایی که در آن مشغول اجرا هستیم و محتوایی که در کار میبینیم انجام شد. نه تنها در دیالوگها بلکه در شکل کار این تغییر رخ داده است. در اصل تئاتر در حال حاضر زبان متفاوتی نسبت به گذشته دارد و می بایست با زمان امروز آن را اجرا کرد.»
خاورمیانه امروز دقیقا جهان پس از جنگ جهانی است
کارگردان آثاری چون «آنتیگونه» و «زندانی خیابان نواب»، همواره در آثارش سعی دارد تا به نحوی بازگو کننده مسایل روز باشد، هنرکار درباره وجه تشابه این نمایشنامه با شرایط امروز، اینطور توضیح داد: «اگر شرایط شکل گیری نمایشنامه را در نظر بگیریم و کارهای مشابهی که تقریبا همزمان بوده است با «فاندو و لیز» مثل «در انتظار گودو» و دو سه کار نخست یونسکو، میبینیم که برآمده از شرایط در واقع عجیب دگرگون شده و سورئالیستی بعد از جنگ هستند. در آن زمان جنگ جهانی دوم شکل گرفته، اتفاقاتی افتاده که برای بشر قبل از جنگ بسیار متفاوت بود و آدمهایی که جنگ را از سر گذراندهاند و به آن نزدیک بودند دیگر آدمهای سابق نبودند و آن دنیای رمانتیک و بورژوازی قرن 19 مرد، در اصل می توان گفت آن فضا یک پوسته بسیار خشنی داشت.»
او ادامه داد: «وقتی من به زمان حال مینگرم، میبینم که بسیار به آن فضا نزدیک هستیم... همین اطراف خودمان در خاورمیانه که عامل اصلی مدنظر من برای ساخت «فاندو و لیز» بوده است نیز فضای آن دوران را دارد، همان کشتارها و جنگهای عجیب و غیرکلاسیک که روابط انسانی را دگرگون کرده است. امروز از طرفی داعش وجود دارد، از سوی دیگر ایزدیها هستند، در کنار اینها تجاوزهای گروهی اتفاق میافتد و از طرفی شاهد کشتارهای جمعی هستیم و بمبی که بدون هیچ دلیلی و عامدانه در داخل مسجد و بیمارستان کار گذاشته میشود.
تمام این مسایل نشانگر این است که فضای امروز ما به فضای نمایشنامه «فاندو و لیز» بسیار نزدیک است و من کارگردان برای آنکه این فضا و زمانه را در قالب این نمایشنامه بگذارم تغییراتی انجام دادم. مثل استفاده از آوای عربی و ساز دمام که ریشه عربی ایرانی دارد و شرقی کردن یکسری ارتباطات و ظواهری که در شخصیتها میبینیم. معتقدم که خیلی دقیق میشود در عصر حاضر چنین نمایشی را انتخاب و اجرا کرد زیرا که به معنی واقعی نمایانگر زمانه ماست و به طبع آن تغییراتی در اجرا، متن و تکنیکهای کار دادم.»
بازیگرانی که نمونه کامل شخصیتها هستند
این کارگردان ضمن ابراز خشنودی از توانایی بازیگران انتخابی اش برای نمایش «فاندو و لیز»، درباره ویژگیهای مدنظرش برای نقشها و چگونگی پروسه انتخاب بازیگران توضیح داد: «خوشبختانه بازیگران از پس کار برآمدند و مشکلی نبود، ولی ویژگیهای ظاهری و جنس بازیگری در این کار برای من اهمیت بسیاری داشت زیرا که باید دقیق انتخاب میشد، به عنوان مثال نقش فاندو باید آن چیزی باشد که با آن فضا متناسب باشد.»
هنرکار افزود: «تک تک بازیگران این کار از نظر من در جای خودشان درست نشستند و یکی از امتیازهایی که بتوانم بگویم این کار میتواند داشته باشد انتخاب بازیگران است که کنتراست خوبی هم ایجاد کردند. سه شخصیتی که در ادامه به فاندو و لیز میپیوندند ممکن است در متن سه شخصیت همسان و هم شکل به نظر بیایند، که البته به نظرم اینطور نیست، اما در این نمایش سه شخصیت بسیار متفاوت به لحاظ ظاهر و جنس بازی هستند.»
محدودیت هنرمندان برای تراکم اجراهای تئاتر
هنرکار که همچون کارهای گذشتهاش، طراحی صحنه این نمایش را نیز برعهده گرفته است، درباره ویژگیهای طراحی صحنه این اثر، ضمن بیان گلایهای، توضیح میدهد: «اتفاقی که امروز در حال رخ دادن است ناخواسته برای من هنرمند خوشایند نیست. با پدیدهای روبه رو هستیم که در هر سالنی چند اجرا برگزار میکنند و در این فضا طراحی صحنه تقریبا زیر سوال میرود زیرا که باید همه عناصر صحنه به اصطلاح پرتابل باشد. من به همین دلیل سعی کردم با خود بازیگران و المانی که به شکل یک کالسکه وجود دارد طراحی را انجام دهم زیرا که هیچ کار دیگری نمیتوانستم انجام دهم.»
او با اشاره به ایده مدنظرش برای صحنه این نمایش، ادامه داد: «برشی از یک کره را در نظر داشتم که در میانه صحنه قرار می گرفت ولی می بایست مدت ها روی آن کار می شد و سپس به مدت یک ماه ما می توانستیم اجرا برویم و صحنه نیازی به تغییر نداشته باشد اما به دلیل تراکم اجرا نمیتوانم این کار را انجام دهم زیرا که گروه بعدی صحنه را نیاز دارد و پس از اتمام اجرای گروه قبل نیز من فرصتی برای چیدن صحنه ندارم. به همین دلیل در این کار انتخابهایی با استفاده از المانهای موجود و به وسیله نور انجام دادم که شاید نام مجموع آن را بتوان طراحی صحنه گذاشت.»
در مقابله با سلبریتیگرایی تئاتر مصمم هستم
هنرکار در پایان ضمن انتقاد از سلبریتی گرایی در تئاتر امروز، با مخاطبان اصلی تئاتر سخن گفت: «فضای آزاردهندهای در تئاتر شکل گرفته است که یا با سلبریتیها، یا با لوده بازی ترفندهایی بزنند که تماشاچیها را به سمت تئاتر بکشند که در حال حاضر تماشاگران تئاتر هم دیگر با این دو عنصر جذب سالنها نمیشوند. من اساسا چون با این موضوع مخالف هستم، بسیار مصمم هستم که ضد سلبریتی عمل کنم و کار ما تئاتر بدون سلبریتی است که مخاطب متفاوت میخواهد، ضمن آنکه حمایتهای این مخاطبان را هم نیاز دارد تا تمام مخاطبان تئاتر درک کنند که لزومی به حضور محمدرضا گلزار و مهناز افشار روی صحنه نیست که البته تمام این هنرمندان بزرگ و عزیز هستند اما وقتی آنها را ابزاری برای به دست آوردن دل تماشاچی کنیم بی اعتبارشان کرده و به آنها توهین کردهایم.»
او افزود: «ما نیازمند تماشاچی هستیم که این قضیه را درک کرده و از این اتفاق حمایت کند. این نمایش از جمله کارهایی است که باید دیده شود و تماشاگری باید آن را ببیند که دنبال تئاتر میگردد.»
بازیگری پیش از اجرا جذب نمایش شد
پرستو کرمی بازیگر با تجربه تئاتر، معتقد است که با اجرای خوب هنرکار این نمایش برای مخاطبان جذاب تر و قابل تامل تر شده است.
او درباره این اثر و نقشی که در آن ایفا می کند، اینطور توضیح داد: «متن از کارهای آقای آرابال در حوزه ابزورد است اما با شیوه اجرایی خوبی که آقای هنرکار برای آن انتخاب کردند، به نظرم از آن حالت ابزوردی که ممکن است برای بعضی از مخاطبان خسته کننده به نظر بیاید فاصله گرفته است. آقای هنرکار با وجود آنکه هدف اصلی نمایشنامه را حفظ کردند اما ترفندهای زیبایی در کار ایجاد کردند تا برای مخاطب جذاب باشد.»
این بازیگر با اشاره به جذابیت این اثر برای مخاطبان، بیان کرد: «پس از مطالعه متن زمانیکه آرام آرام در جریان اجرا قرار گرفتم احساس کردم کار جذابی برای مخاطب است و از آن ویژگی صرف ابزوردگونه خارج شده است. در عین حال یکی از ویژگیهای مهماش این است که مخاطب درگیر آن شده و پس از پایان کار علامت سوالهای زیادی در ذهنش ایجاد میشود و برای پاسخ به آنها تمایل دارد یک بار دیگر به تماشای کار بیاید.»
کرمی درباره ویژگی ها و پیچیدگی های نقشی که در نمایش «فاندو و لیز» ایفا می کند، گفت: «نقش میتارو در این اثر ایفا میکنم که در نمایشنامه یک مرد است و با تغییر آقای هنرکار در این کار یک ویژگی زنانه به اثر اضافه شده است و یک عناصری از لحاظ اجرایی به کار افزوده شد در حالیکه متن دیالوگها اصلا تغییری نکرده است و میتارو و سایر نقشها بر پایه خلاقیتهای گروهی پیش میروند. قدم به قدم پیش رفتم، متنی که خواندم شاید خیلی جدیتر به نظر میآمد ولی با درک درست آقای هنرکار از متن به این نتیجه رسیدیم که خودم را در اختیار گروه قرار دهم و پا به پای هم پیش برویم تا به نگاه جدیدی از متن دست پیدا کنیم.»
این بازیگر با سابقه درباره همکاری با سایر بازیگران این اثر، نیز بیان کرد: «فضای صمیمانه بین بچهها، تئاتری بودن تمام عوامل و آشنایی که نسبت به هم داشتند باعث شد تا با صمیمت کار روی متن را آغاز کنیم و آن روحیه خوب بچههای تئاتر باعث شد تا با یکدیگر همراهی کنند و به اینکه در کنارشان هستم افتخار میکنم.»
وقتی کارگردان رهبر موسیقی میشود
کرمی با تشبیه هنرکار به یک رهبر موسیقی، همکاریاش با این کارگردان را اینطور توصیف کرد: «یکی از ویژگیهای آقای هنرکار رهبری خیلی درستی است که بر تیم نمایش دارند که میتوانم ایشان را به یک رهبر موسیقی تشبیه کنم، یکی از قشنگیهای کارشان که در تمرین با آن آشنا شدم این بود که مانند نت موسیقی دیالوگها را گوش میکنند و به محض اینکه یک ذره دیالوگ کند یا تندتر باشد تذکر میدهند و جدای از فضای تئاتری که تمرینها داشت من این احساس را داشتم که گویی در حال تمرین موسیقی هستم. درست بودن ریتم کار برایشان خیلی مهم است.»
این هنرمند درباره چگونگی استقبال مخاطبان از این نمایش هم گفت: «در شرایط کنونی دغدغهام حضور تماشاگر در سالن تئاتر است، ولی مطمئن هستم پس از تماشای اجرا خوشحال خواهند شد و شاید دیگران را هم تشویق به تماشای نمایش کنند و این خود به نوعی تبلیغ برای نمایش است. از لحاظ فنی و تکنیکی میتوانم بگویم که همه چیز درست است و خیالمان راحت است که کار کیفیت لازم را دارد. اما با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی که داریم اینکه تماشای تئاتر اولویت چندم خانوادهها خواهد بود مهم است، ان شاالله وقتی که مخاطب به تماشای اثر بنشیند از وقتی که گذاشته راضی خواهد بود.»
رفقای قدیمی دوباره به هم رسیدند
میثم یوسفی از دیگر بازیگران این نمایش به شمار می آید که پیش تر نیز در «آنتیگونه» با هنرکار همکاری داشته است و از جذابیت چالشهای شخصیتهای این نمایش گفت.
یوسفی با اشاره ویژگی های نمایشنامه، درباره شخصیتی که قرار است نقش آن را ایفا کند، گفت: «فرناندو آرابال نویسنده نمایشنامه این کار، بسیار هنرمند نامداری است که اکثر کارهایش فضای کمیک و آوانگار دارد و در این کار بیشتر به سمت ابزورد و آوانگار رفته است، این نمایشنامه داستان پنج فردی است که به قصد شهری به نام تار سفر آغاز میکنند و اتفاقات مختلفی را در مسیر تجربه میکنند. چالشها و فراز و فرودهایی که نقشم در این نمایش دارد بسیار جذابیت داشت و همه پنج کاراکتر نیز این قابلیت را برای بازیگر دارد تا به عنوان یک چالش با آن دست و پنجه نرم کند.»
او با اشاره به آشنایی قدیمی که با کارگردان نمایش دارد، بیان کرد: «تجربه کار گذشتهام «آنتیگونه» با آقای هنرکار که بسیار دوست داشتنی و لذت بخش بود و علاقه داشتم که در این کار هم حضور داشته باشم. هوشمند هنرکار از دوستان پیشکسوت من است و فارغ التحصیل زنده یاد اسکویی در تئاتر آناهیتا است که از من تقریبا کمی زودتر این حرفه را آغاز کرده است. در تجربه کار قبلی و آشنایی که باهم در طول این سالها در خانه تئاتر و فعالیتهای صنفی داشتیم، اخلاق و خصوصیات هم را درک کردیم و تجربههای مختلفی را پشت سر گذاشتیم و در حال حاضر هم مشغول یک تجربه جدید هستیم.»
یوسفی افزود: «آقای هنرکار چون بازیگر بوده و در حال حاضر کارگردانی را تجربه میکند، در بازیگری بسیار ریزبین و نکته سنج است و کارگردان باسوادی است. چون خودم هم کارگردانی را تجربه کردم همواره خودم را جای او قرار میدهم و در بسیاری از صحنهها حق را به او میدهم و با تعامل و همکفری سعی میکنیم که اثر خوبی را تهیه کنیم.»
قصهای که هزاران مخاطب دارد
این بازیگر درباره ویژگیهایی که به شخصیت ها افزوده است تا برای مخاطب قابل باورتر شود، توضیح داد: «هر آدمی وقتی یک نمایشنامه، قصه و شخصیتی را میخواند خصوصیت و کنشهای رفتاری، فیزیکی و رفتاری آن را برای خودش تجسم میکند ولی این کارگردان است که دیدگاه خود را به بازیگر انتقال میدهد و از او می خواهد آن را اجرا کند. من بازیگر هم سعی میکنم مثل یک موم در دست کارگردانم باشم و خواسته او را به نحو احسنت انجام داده و آن را تکمیل کنم و در حین حال تجربیاتم را هم با او در میان بذارم.»
او درباره ارتباطش با نمایشنامه «فاندو و لیز» آرابال گفت: «هر قصهای هزاران مخاطب دارد، من این نمایشنامه را خواندم و سعی کردم بر اساس درکی که از آن داشتم به بهترین نحو اجرایش کنم و نکتهای که این اجرای نمایشها را متمایز میکند تفکرات بازیگر و کارگردانی است که پشت آن اثر است. من کارهای قبلی این نمایشنامه را ندیدم زیرا که سالهای بسیار قبل اجرا شده است و آنچه ما روی صحنه میبریم تفکر خودمان و دوستان است.»
یوسفی ضمن ابراز امیدواری درباره نتیجه کار و جلب نظر مخاطبان، بیان کرد: «در وضعیت فرهنگی و اقتصادی فعلی هیچ چیزی را نمیشود پیش بینی کرد، باید روی صحنه و در میان گود برویم تا ببینیم چه اتفاقی رخ خواهد داد و امیدوارم خروجی کار قابل دفاع و مورد پسند مخاطبان باشد و برای همه تماشاگران از هر قشر و جایگاهی که هستند لذت بخش و مورد پسند باشد.»
قصهای که در مهرگان روایت میشود
همزمان با پایان گفت وگو، عوامل نمایش هم با تمرین چندباره صحنه چهارم به یک روز پر کار خود پایان میدهند و آرام آرام از نقشهایشان فاصله گرفته و جدا میشوند تا بار دیگر به زندگی واقعیشان بازگردند.
زندگی واقعی که شاید کم یا زیاد بی شباهت به سفر شخصیت های این نمایش به شهر تار نباشد، تار میتواند ثمیلی از تمام آنچه باشد که ما هر روز از صبح تا شب در پی آن میدویم و سر آخر میبینیم که جز خیالی باطل چیزی دستمان را نگرفته است. اگر شما هم هر روزتان اینطور سپری می شود، از 29 مهر سری به خانه نمایش مهرگان بزنید و داستان زندگیتان را روی صحنه تئاتر ببینید.
عکسهای پشت صحنه نمایش: ابراهیم حسینی
58243
نظر شما